مقاله

کیفیت نزول تورات و انجیل و نحوۀ تلقی آن به چه صورت بوده است؟




بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به کارشناسان و دوستان عزیز
یک سؤال در ذهنم بود مطرح می کنم ان شاءالله دوستان راهنمائی بفرمایند:
در قرآن کریم ذکر شده که قرآن دو نزول داشته دفعی و تدریجی؛ اما سؤال این است که نحوۀ نزول تورات و انجیل بر حضرت موسی و عیسی علی نبینا و علیهما السلام چگونه بوده؟البته در مورد تورات نکاتی در قرآن آمده اما انجیل چگونه بوده؟آیا نزول دفعی داشته یا تدریجی؟ یا بالاتر آیا انجیل وحی بوده یا خیر؟و...
متشکرمر 
 بین علمای اسلام چه شیعه و چه عامه مشهور است قائلند که تورات و انجیل فقط یک نزول داشته اند و آن هم نزول یکباره و دفعی. در این نوشتار ادلة این قول و نقل آراء اندیشمندان اسلامی را بیان می نمائیم: 1. مهمترین دلیل در این مسئله که مفسرین بر آن تکیه می نمایند، آیة 32 سورة فرقان می باشد: «و قال الذین کفروا لولا نزل علیه القران جملة واحدة کذلک لنبثت به فوادک و رتلناه ترتیلا؛»[1] و «کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی شود؟ این به خاطر آن است که قلب تو را به وسیلة آن محکم داریم و (از این رو) آن را بتدریج بر تو خواندیم.» عموم مفسرین در این رابطه می نویسند: منظور از سؤال در آیة شریفه این است که چرا قرآن مانند کتاب های تورات و انجیل یکباره نازل نگردید؟ در پاسخ به این اعتراض، قرآن آن را رد نمی کند، بلکه در این مورد سکوت نموده و صرفاً به بیان نزول تدریجی قرآن می پردازد. مرحوم طبرسی در تفسیر گرانسنگ جوامع الجامع در تفسیر این آیه می فرماید: تورات و انجیل و زبور یکباره نازل شده بود.[2] شیخ مفید در کتاب الاختصاص حدیثی بدین مضمون نقل می نماید که حضرت رسول _ صلّی الله علیه و آله _ می فرماید: تورات و انجیل و زبور جملگی در الواح و اوراق نازل شدند.[3] که این معنا، همان بیان نزول دفعی این کتب می باشد. و مرحوم علامه در تفسیر آیة ذکر شده جهت تأیید مطلب ذکر شدة بیانی دارند که ترجمة آن این است: آن دو کتاب به صورت لوحی نوشته شده نازل شدند، بر خلاف قرآن که اصلاً از مقوله کاغذ و خط نبوده بلکه از مقوله صدا و مسموعات بوده است و معلوم است که کتابی که به این طریق وحی می شود، تدریجی بودن را لازم دارد چون باید کلمه کلمه خوانده و شنیده شود. و اما از منابع اهل سنّت: ابن کثیر در تفسیر خود، این گونه می نویسد که: کتاب تورات و انجیل نزول دفعی داشتند.[4]
معرفی منابع جهت مطالعة بیشتر: 1. تاریخ تمدن، ویل دورانت. 2. تاریخ مختصر ادیان بزرگ، فلیسین شاله. 3. تاریخ مردم اسرائیل، ارنست رنان. 4. مبانی مسیحیت، ارنست رنان. 5. مقدمه در بررسی کتاب عهد جدید، ماری ژوزف لاگرانژ. 6. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ذیل آیة 32 سورة فرقان. 7. مجمع البیان و جوامع الجامع، علامه طبرسی، ذیل آیة 32 سورة فرقان. 8. فتح القدیر، الشوکانی، ج 1، ص 312، ناشر: عالم الکتاب.--------------------------------------------------------------------------------[1] . فرقان/ 32. [2] . طبرسی، کتاب جوامع الجامع، چاپ سنگی، ص 323. [3] . مفید، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، نشر جامعه مدرسین، ص 44. [4] . ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ج 3.

******************کتاب مقدس `تورات` در ششم ماه مبارک رمضان بر حضرت موسی(ع)، پیامبر رهایی بخش بنی اسرائیل از جور و ستم فرعونیان، نازل گردید.(1)

1- البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج2، ص 92 و ج3، ص 11؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 34 ,(حوادث الایام، صفحه 185)
ویرایش توسط رضا : 04/06/1390 در ساعت 19:18

حسن خزّاز گفت: از امام رضا ( علیه السّلام ) شنیدم که فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
حسن گفت: عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟
فرمود: به خاطر دوستى‏شان با دشمنان ما و دشمنى‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
( صفات الشیعه ص 8 ) بین علمای اسلام چه شیعه و چه عامه مشهور است قائلند که تورات و انجیل فقط یک نزول داشته اند و آن هم نزول یکباره و دفعی. در این نوشتار ادلة این قول و نقل آراء اندیشمندان اسلامی را بیان می نمائیم: 1. مهمترین دلیل در این مسئله که مفسرین بر آن تکیه می نمایند، آیة 32 سورة فرقان می باشد: «و قال الذین کفروا لولا نزل علیه القران جملة واحدة کذلک لنبثت به فوادک و رتلناه ترتیلا؛»[1] و «کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی شود؟ این به خاطر آن است که قلب تو را به وسیلة آن محکم داریم و (از این رو) آن را بتدریج بر تو خواندیم.» عموم مفسرین در این رابطه می نویسند: منظور از سؤال در آیة شریفه این است که چرا قرآن مانند کتاب های تورات و انجیل یکباره نازل نگردید؟ در پاسخ به این اعتراض، قرآن آن را رد نمی کند، بلکه در این مورد سکوت نموده و صرفاً به بیان نزول تدریجی قرآن می پردازد. مرحوم طبرسی در تفسیر گرانسنگ جوامع الجامع در تفسیر این آیه می فرماید: تورات و انجیل و زبور یکباره نازل شده بود.[2] شیخ مفید در کتاب الاختصاص حدیثی بدین مضمون نقل می نماید که حضرت رسول _ صلّی الله علیه و آله _ می فرماید: تورات و انجیل و زبور جملگی در الواح و اوراق نازل شدند.[3] که این معنا، همان بیان نزول دفعی این کتب می باشد. و مرحوم علامه در تفسیر آیة ذکر شده جهت تأیید مطلب ذکر شدة بیانی دارند که ترجمة آن این است: آن دو کتاب به صورت لوحی نوشته شده نازل شدند، بر خلاف قرآن که اصلاً از مقوله کاغذ و خط نبوده بلکه از مقوله صدا و مسموعات بوده است و معلوم است که کتابی که به این طریق وحی می شود، تدریجی بودن را لازم دارد چون باید کلمه کلمه خوانده و شنیده شود. و اما از منابع اهل سنّت: ابن کثیر در تفسیر خود، این گونه می نویسد که: کتاب تورات و انجیل نزول دفعی داشتند.[4]
معرفی منابع جهت مطالعة بیشتر: 1. تاریخ تمدن، ویل دورانت. 2. تاریخ مختصر ادیان بزرگ، فلیسین شاله. 3. تاریخ مردم اسرائیل، ارنست رنان. 4. مبانی مسیحیت، ارنست رنان. 5. مقدمه در بررسی کتاب عهد جدید، ماری ژوزف لاگرانژ. 6. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ذیل آیة 32 سورة فرقان. 7. مجمع البیان و جوامع الجامع، علامه طبرسی، ذیل آیة 32 سورة فرقان. 8. فتح القدیر، الشوکانی، ج 1، ص 312، ناشر: عالم الکتاب.--------------------------------------------------------------------------------[1] . فرقان/ 32. [2] . طبرسی، کتاب جوامع الجامع، چاپ سنگی، ص 323. [3] . مفید، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، نشر جامعه مدرسین، ص 44. [4] . ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ج 3.

******************کتاب مقدس `تورات` در ششم ماه مبارک رمضان بر حضرت موسی(ع)، پیامبر رهایی بخش بنی اسرائیل از جور و ستم فرعونیان، نازل گردید.(1)

1- البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج2، ص 92 و ج3، ص 11؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 34 ,(حوادث الایام، صفحه 185)
ویرایش توسط رضا : 04/06/1390 در ساعت 19:18

حسن خزّاز گفت: از امام رضا ( علیه السّلام ) شنیدم که فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
حسن گفت: عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟
فرمود: به خاطر دوستى‏شان با دشمنان ما و دشمنى‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
( صفات الشیعه ص 8 )                                 

                                در کتاب ارزشمند «مهر تابان،ص:421» در قسمت سوالات مرحوم آیت الله حسینی تهرانی«رحمه الله» از مرحوم علامۀ طباطبائی«رضوان الله تعالی علیه» سوال می نمایند:
کیفیّت نزول تورات بر حضرت موسى‏
تلمیذ: آیا «تورات» بر حضرت موسى على نبیّنا و آله و علیه السّلام در همان چهل شب که براى مناجات رفتند، در میعاد پروردگار نازل شده است؟ و الواحى که بر روى آنها تورات نوشته شده بود از چه چیزى بود؟ کوه طورکجاست؟
و کیفیّت نزول «إنجیل» چطور بوده است؟ و آیا حواریّین حضرت عیسى در زمان آنحضرت أناجیل را نوشتند یا بعداً؟ و آیا جملگى آنها از اخیار و صالحین بودند یا نه؟

علّامه: خیلى روشن نیست که تورات بر حضرت موسى در همان چهل شب مناجات وارد شده باشد، امّا این مطلب هست که تورات الواحى بود که بر موسى علیه السّلام در کوه طور در یک اربعین نازل شد. و حضرت موسى آن الواح را برداشته و نزد قوم خود آورد، و چون عصبانى بود الواح را انداخت و بعضى از آنها شکست. و این الواح جملگى از زمرّد بوده است؛ یعنى خداوند از کَتْم عدم، این زمرّدها را خلق و إبداع کرد. در تورات مطالبى راجع به قسمت‏هاى تاریخى و قصص، و حکایاتى و جریان‏هائى موجود است که نمى‏توان بیک کتاب آسمانى نسبت داد؛ چیزهاى عجیب و غریب زیاد است.
در إنجیل، دست کمتر برده شده است؛ ولیکن در تورات زیاد است.
تورات در کوه طور بر حضرت موسى نازل شد، و کوه طور در مصر است در صحراى سینا؛ مسلّماً در آن کوه و در آن بیابان نازل شده است. و صحراى سینا در طرف راست بحر أحمر است نسبت به کسانى که از راه دریا با کشتى رو بمکّه مى‏روند.
و تمام تورات در چهل روز نازل شد و حضرت موسى همه را جمع نموده و پیش قومش آورد؛ و چون بسیارى از آنان زیر بار نرفتند، خداوند براى تنبیه و تنبّه آنان کوه طور را بر فراز سر آنان در هوا معلّق نگاهداشت:
«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَآ ءَاتَیْنَکُم بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ أُشْرِبُوا فِى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُل‏بِئْسَمَا یَأْمُرُکُم بِهِ إِیمَنُکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»[1].
این معلّق نگاهداشتن کوه طور براى تخویف و عقوبت آنان بود، که سجده کنند و تسلیم حقّ شوند؛ بعضى سجده کردند و حرف حقّى که به آنها گفته شده بود مى‏گفتند، و بعضى هم مطالب دیگرى مى‏گفتند.
و در اوّل، وصىّ حضرت موسى حضرت هَرون بود ولى چون هَرُون که برادر آنحضرت بود زودتر از حضرت موسى در تَیْه رحلت کرد لذا وصىّ حضرت موسى، الیَسَع (یوشَع بن نون) قرار گرفت.
«وَ اذْکُرْ إِسْمَعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِّنَ الاخْیَارِ»[2].



[1]. آیه 93، از سوره 2: البقرة: «و زمانیکه ما از شما عهد و پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما نگاهداشتیم، که آنچه ما بشما داده‏ایم بقوّت بگیرید و گوش کنید! گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم! و چون کافر شدند محبّت گوساله در دلهایشان اشراب شد. بگو اى پیغمبر: بد چیزى است این چیزى که ایمان شما، شما را بدان امر کرده است؛ اگر شما مؤمن باشید!»

[2]. آیه 48، از سوره 38: ص: «و یاد بیاور إسمعیل و الْیَسَعْ و ذو الکفل را؛ و تمام آنان از اخیار بوده‏اند». در کتاب ارزشمند «مهر تابان،ص:421» در قسمت سوالات مرحوم آیت الله حسینی تهرانی«رحمه الله» از مرحوم علامۀ طباطبائی«رضوان الله تعالی علیه» سوال می نمایند:
کیفیّت نزول تورات بر حضرت موسى‏
تلمیذ: آیا «تورات» بر حضرت موسى على نبیّنا و آله و علیه السّلام در همان چهل شب که براى مناجات رفتند، در میعاد پروردگار نازل شده است؟ و الواحى که بر روى آنها تورات نوشته شده بود از چه چیزى بود؟ کوه طورکجاست؟
و کیفیّت نزول «إنجیل» چطور بوده است؟ و آیا حواریّین حضرت عیسى در زمان آنحضرت أناجیل را نوشتند یا بعداً؟ و آیا جملگى آنها از اخیار و صالحین بودند یا نه؟

علّامه: خیلى روشن نیست که تورات بر حضرت موسى در همان چهل شب مناجات وارد شده باشد، امّا این مطلب هست که تورات الواحى بود که بر موسى علیه السّلام در کوه طور در یک اربعین نازل شد. و حضرت موسى آن الواح را برداشته و نزد قوم خود آورد، و چون عصبانى بود الواح را انداخت و بعضى از آنها شکست. و این الواح جملگى از زمرّد بوده است؛ یعنى خداوند از کَتْم عدم، این زمرّدها را خلق و إبداع کرد. در تورات مطالبى راجع به قسمت‏هاى تاریخى و قصص، و حکایاتى و جریان‏هائى موجود است که نمى‏توان بیک کتاب آسمانى نسبت داد؛ چیزهاى عجیب و غریب زیاد است.
در إنجیل، دست کمتر برده شده است؛ ولیکن در تورات زیاد است.
تورات در کوه طور بر حضرت موسى نازل شد، و کوه طور در مصر است در صحراى سینا؛ مسلّماً در آن کوه و در آن بیابان نازل شده است. و صحراى سینا در طرف راست بحر أحمر است نسبت به کسانى که از راه دریا با کشتى رو بمکّه مى‏روند.
و تمام تورات در چهل روز نازل شد و حضرت موسى همه را جمع نموده و پیش قومش آورد؛ و چون بسیارى از آنان زیر بار نرفتند، خداوند براى تنبیه و تنبّه آنان کوه طور را بر فراز سر آنان در هوا معلّق نگاهداشت:
«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَآ ءَاتَیْنَکُم بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ أُشْرِبُوا فِى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُل‏بِئْسَمَا یَأْمُرُکُم بِهِ إِیمَنُکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»[1].
این معلّق نگاهداشتن کوه طور براى تخویف و عقوبت آنان بود، که سجده کنند و تسلیم حقّ شوند؛ بعضى سجده کردند و حرف حقّى که به آنها گفته شده بود مى‏گفتند، و بعضى هم مطالب دیگرى مى‏گفتند.
و در اوّل، وصىّ حضرت موسى حضرت هَرون بود ولى چون هَرُون که برادر آنحضرت بود زودتر از حضرت موسى در تَیْه رحلت کرد لذا وصىّ حضرت موسى، الیَسَع (یوشَع بن نون) قرار گرفت.
«وَ اذْکُرْ إِسْمَعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِّنَ الاخْیَارِ»[2].



[1]. آیه 93، از سوره 2: البقرة: «و زمانیکه ما از شما عهد و پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما نگاهداشتیم، که آنچه ما بشما داده‏ایم بقوّت بگیرید و گوش کنید! گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم! و چون کافر شدند محبّت گوساله در دلهایشان اشراب شد. بگو اى پیغمبر: بد چیزى است این چیزى که ایمان شما، شما را بدان امر کرده است؛ اگر شما مؤمن باشید!»

[2]. آیه 48، از سوره 38: ص: «و یاد بیاور إسمعیل و الْیَسَعْ و ذو الکفل را؛ و تمام آنان از اخیار بوده‏اند». 

کیفیّت نزول إنجیل بر حضرت عیسى‏
و امّا وضع نزول إنجیل مبهم‏تر است؛ بجهت اینکه درست مشخّص نیست که إنجیل به صورت وحى آسمانى بر حضرت عیسى نازل شده، تا بصورت کتابى درآید؟ و یا تلقین حضرت عیسى بوده؟ و یا مثلًا نحوه دیگرى بوده است و جمع آورى شده است؟ به هر حال همه أناجیل بعد از حضرت عیسى نوشته شد؛ پس از صعود حضرت عیسى یکصد و بیست عدد إنجیل نوشته شد، و از این مقدار به چهار تاى از آن که نوشته لوقا و یوحَنّا و مَرْقُس و مَتَّى است اعتبار داده شد؛ یعنى کلیسا آنرا به رسمیّت شناخت و یکصد و شانزده تاى آن ردّ شد، و حالا هم ردّ شده است یعنى معمولٌ به‏نیستند.
و هیچ معلوم نیست که إنجیل چطور نوشته شده است؟ و چه قسم القا گردیده است؟ اصولًا در میان مسیحیان نیز سخن از این نیست که إنجیل ایشان به چه شکل و به چه نحو نازل شده است؟ و به چه نحوى در میان مردم دائر گردیده است؟
و در کلمات خود آنان همچنین دلالتى نیست بر آنکه إنجیل از انشائات خود حضرت مسیح بوده است.
یک إنجیل بَرْنابا درآمد، قیامتى بر پا کردند و بالاخره از اعتبار آنرا انداختند، زیرا که در غالب از قسمت‏ها با مطالب إسلامى و قرآنى مطابقت دارد، و بشارت از حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله و سلّم مى‏دهد. 
کیفیّت نزول إنجیل بر حضرت عیسى‏
و امّا وضع نزول إنجیل مبهم‏تر است؛ بجهت اینکه درست مشخّص نیست که إنجیل به صورت وحى آسمانى بر حضرت عیسى نازل شده، تا بصورت کتابى درآید؟ و یا تلقین حضرت عیسى بوده؟ و یا مثلًا نحوه دیگرى بوده است و جمع آورى شده است؟ به هر حال همه أناجیل بعد از حضرت عیسى نوشته شد؛ پس از صعود حضرت عیسى یکصد و بیست عدد إنجیل نوشته شد، و از این مقدار به چهار تاى از آن که نوشته لوقا و یوحَنّا و مَرْقُس و مَتَّى است اعتبار داده شد؛ یعنى کلیسا آنرا به رسمیّت شناخت و یکصد و شانزده تاى آن ردّ شد، و حالا هم ردّ شده است یعنى معمولٌ به‏نیستند.
و هیچ معلوم نیست که إنجیل چطور نوشته شده است؟ و چه قسم القا گردیده است؟ اصولًا در میان مسیحیان نیز سخن از این نیست که إنجیل ایشان به چه شکل و به چه نحو نازل شده است؟ و به چه نحوى در میان مردم دائر گردیده است؟
و در کلمات خود آنان همچنین دلالتى نیست بر آنکه إنجیل از انشائات خود حضرت مسیح بوده است.
یک إنجیل بَرْنابا درآمد، قیامتى بر پا کردند و بالاخره از اعتبار آنرا انداختند، زیرا که در غالب از قسمت‏ها با مطالب إسلامى و قرآنى مطابقت دارد، و بشارت از حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله و سلّم مى‏دهد. 

«نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ».ال عمران/3و4.
«یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُون».ال عمران/65.
«وَ قَفَّیْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِین».مائده/45.

«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِین».مائده/68.

«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیل».اعراف/157.

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم».توبه/11.

با سلام به اساتید بزرگوار
از این که جواب مرحمت نمودید بسیار متشکرم.
سؤال دیگری که در رابطه با انجیل است این است که:با توجه به آیات فوق انجیل هم وحی الهی بوده والا انزال آن معنا نداشت.اما سوال این است که:
الف: محتوای اصلی انجیل چه بوده است؟آیا صرف بشارت بوده یا نکات دیگری هم در بر داشته؟همچنانکه در برخی از آیات فوق مشهود است.
ب: آیا انجیل هم مانند قرآن الفاظش وحیانیست یا حقیقتش به گونه وحی بوده و بیان آن به لسان حضرت عیسی علیه السلام بوده همچنان که جناب حامد بزرگوار فرمودند و آیا دلیلی براثبات این امر وجود دارد؟
ج:آیا حضرت عیسی علیه السلام امر به کتابت انجیل به حواریون داده بودند؟به عبارت دیگر آیا در زمان آن حضرت وحی نازله جمع آوری شده بود؟اگر نبوده چگونه به وحیی که جمع آوری نشده بود اطلاق اسم انجیل می شود؟ 
«نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ».ال عمران/3و4.
«یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُون».ال عمران/65.
«وَ قَفَّیْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِین».مائده/45.

«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِین».مائده/68.

«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیل».اعراف/157.

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم».توبه/11.

با سلام به اساتید بزرگوار
از این که جواب مرحمت نمودید بسیار متشکرم.
سؤال دیگری که در رابطه با انجیل است این است که:با توجه به آیات فوق انجیل هم وحی الهی بوده والا انزال آن معنا نداشت.اما سوال این است که:
الف: محتوای اصلی انجیل چه بوده است؟آیا صرف بشارت بوده یا نکات دیگری هم در بر داشته؟همچنانکه در برخی از آیات فوق مشهود است.
ب: آیا انجیل هم مانند قرآن الفاظش وحیانیست یا حقیقتش به گونه وحی بوده و بیان آن به لسان حضرت عیسی علیه السلام بوده همچنان که جناب حامد بزرگوار فرمودند و آیا دلیلی براثبات این امر وجود دارد؟
ج:آیا حضرت عیسی علیه السلام امر به کتابت انجیل به حواریون داده بودند؟به عبارت دیگر آیا در زمان آن حضرت وحی نازله جمع آوری شده بود؟اگر نبوده چگونه به وحیی که جمع آوری نشده بود اطلاق اسم انجیل می شود؟ 
از قرآن چنین فهمیده مى‏شود که انجیل یک کتاب بوده و بر عیسى بن مریم (ع ) نازل شده و وحیى بوده مختص به آن جناب ، چون فرموده : «و انزل التوریة و الانجیل من قبل هدى للناس» و نفرموده اناجیل اربعه ، پس این انجیل‏هاى چهارگانه : متى ، مرقس ، لوقا و یوحنا کتابهائى هستند که بعد از جناب عیسى (ع) تالیف شده‏اند .
و نیز آیات قرآن دلالت دارد بر اینکه احکام دینى هر چه هست در تورات بوده و انجیل تنها بعضى از احکام ناسخ را آورده ، یکى از آن آیات آیه : ۵۰ از آیات مورد بحث است که مى‏فرماید :«مصدقا لما بین یدى من التوریة و لا حل لکم بعض الذى حرم علیکم» . و نیز آیه زیر است که مى‏فرماید : «و آتیناه الانجیل فیه هدى و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوریة و هدى و موعظة للمتقین و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه» و بعید نیست که از این آیه استفاده شود که در انجیل غیر احکام ناسخ یعنى احکامى که احکام تورات را نفى مى‏کند ، احکام اثباتى هم بوده باشد
هم چنین بحثی نیست که این کتاب آسمانی همانند سایر کتب آسمانی غیر از قرآن، مورد تحریف قرار گرفته است و منظور از انجیل، کتاب آسمانى است که قرآن کریم آن را نازل بر عیسى (ع) مى‏داند، نه این کتابى که فعلاً در دست است و به نام انجیل نامیده مى‏شود، چه این انجیل حقیقى و آسمانى نیست، بلکه مجموعه‏اى است که دست تحریف به این صورتش در آورده است.

از قرآن چنین فهمیده مى‏شود که انجیل یک کتاب بوده و بر عیسى بن مریم (ع ) نازل شده و وحیى بوده مختص به آن جناب ، چون فرموده : «و انزل التوریة و الانجیل من قبل هدى للناس» و نفرموده اناجیل اربعه ، پس این انجیل‏هاى چهارگانه : متى ، مرقس ، لوقا و یوحنا کتابهائى هستند که بعد از جناب عیسى (ع) تالیف شده‏اند .
و نیز آیات قرآن دلالت دارد بر اینکه احکام دینى هر چه هست در تورات بوده و انجیل تنها بعضى از احکام ناسخ را آورده ، یکى از آن آیات آیه : ۵۰ از آیات مورد بحث است که مى‏فرماید :«مصدقا لما بین یدى من التوریة و لا حل لکم بعض الذى حرم علیکم» . و نیز آیه زیر است که مى‏فرماید : «و آتیناه الانجیل فیه هدى و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوریة و هدى و موعظة للمتقین و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه» و بعید نیست که از این آیه استفاده شود که در انجیل غیر احکام ناسخ یعنى احکامى که احکام تورات را نفى مى‏کند ، احکام اثباتى هم بوده باشد
هم چنین بحثی نیست که این کتاب آسمانی همانند سایر کتب آسمانی غیر از قرآن، مورد تحریف قرار گرفته است و منظور از انجیل، کتاب آسمانى است که قرآن کریم آن را نازل بر عیسى (ع) مى‏داند، نه این کتابى که فعلاً در دست است و به نام انجیل نامیده مى‏شود، چه این انجیل حقیقى و آسمانى نیست، بلکه مجموعه‏اى است که دست تحریف به این صورتش در آورده است.

اما بحثی در این جا مطرح می شود که منظور قرآن (در آیۀ ۴۷ از سورۀ مائده و آیات دیگر) از انجیلی که خدا نازل کرده است چیست؟اولاً: در این آیۀ شریفه می فرماید: به اهل انجیل (پیروان مسیح) گفتیم باید به آن چه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند. پس بحث از عمل کردن نیست.
ثانیاً: بیان های متعددی در این زمینه وارد شده است که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
۱٫ شک نیست که منظور از جملۀ بالا (به آن چه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند)، این نیست که قرآن به پیروان مسیح (ع) دستور می دهد که هم اکنون باید به احکام انجیل عمل کنند؛ زیرا این سخن با سایر آیات قرآن و با اصل وجود قرآن که اعلام آیین جدید و نسخ آیین قدیم می کند، سازگار نیست، بلکه منظور این است، که ما پس از نزول انجیل بر عیسى (ع) به پیروان او دستور دادیم که به آن عمل کنند و طبق آن داورى نمایند (در حقیقت همان طور که بسیارى از مفسران گفته‏اند در این جا جمله “قلنا” در تقدیر است و مفهوم آیه چنین مى‏شود “و قلنا لیحکم اهل الانجیل …”).
۲٫ شک نیست که منظور از برپا داشتن تورات و انجیل، آن قسمت از تورات و انجیل واقعى است که در آن زمان در دست آنها بود، نه قسمت هاى تحریف یافته که کم و بیش از روى قراین شناخته مى‏شد، و منظور از “ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ” همۀ کتاب هاى آسمانى و دستورات الاهى است؛ زیرا این جمله مطلق است، و در حقیقت اشاره به این است که نباید تعصب هاى قومى را با مسائل دینى و الاهى آمیخت.
کتاب هاى آسمانى عرب و یهود مطرح نیست. آن چه مطرح است دستورهاى الاهى است.


حسن خزّاز گفت: از امام رضا ( علیه السّلام ) شنیدم که فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
حسن گفت: عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟
فرمود: به خاطر دوستى‏شان با دشمنان ما و دشمنى‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
( صفات الشیعه ص 8 )                                  اما بحثی در این جا مطرح می شود که منظور قرآن (در آیۀ ۴۷ از سورۀ مائده و آیات دیگر) از انجیلی که خدا نازل کرده است چیست؟اولاً: در این آیۀ شریفه می فرماید: به اهل انجیل (پیروان مسیح) گفتیم باید به آن چه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند. پس بحث از عمل کردن نیست.
ثانیاً: بیان های متعددی در این زمینه وارد شده است که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
۱٫ شک نیست که منظور از جملۀ بالا (به آن چه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند)، این نیست که قرآن به پیروان مسیح (ع) دستور می دهد که هم اکنون باید به احکام انجیل عمل کنند؛ زیرا این سخن با سایر آیات قرآن و با اصل وجود قرآن که اعلام آیین جدید و نسخ آیین قدیم می کند، سازگار نیست، بلکه منظور این است، که ما پس از نزول انجیل بر عیسى (ع) به پیروان او دستور دادیم که به آن عمل کنند و طبق آن داورى نمایند (در حقیقت همان طور که بسیارى از مفسران گفته‏اند در این جا جمله “قلنا” در تقدیر است و مفهوم آیه چنین مى‏شود “و قلنا لیحکم اهل الانجیل …”).
۲٫ شک نیست که منظور از برپا داشتن تورات و انجیل، آن قسمت از تورات و انجیل واقعى است که در آن زمان در دست آنها بود، نه قسمت هاى تحریف یافته که کم و بیش از روى قراین شناخته مى‏شد، و منظور از “ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ” همۀ کتاب هاى آسمانى و دستورات الاهى است؛ زیرا این جمله مطلق است، و در حقیقت اشاره به این است که نباید تعصب هاى قومى را با مسائل دینى و الاهى آمیخت.
کتاب هاى آسمانى عرب و یهود مطرح نیست. آن چه مطرح است دستورهاى الاهى است.


حسن خزّاز گفت: از امام رضا ( علیه السّلام ) شنیدم که فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
حسن گفت: عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟
فرمود: به خاطر دوستى‏شان با دشمنان ما و دشمنى‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
( صفات الشیعه ص 8 )                                 
با این بیان قرآن مى‏خواهد تا آن جا که ممکن است از تعصب آنها بکاهد و راه را براى نفوذ در اعماق جان شان هموار سازد.
۳٫ باید دانست همان طور که گفتیم خداى تعالى در انجیل تصدیق تورات و شرایع آن را نازل کرده، مگر بعضى از چیزهایى را که چون نسخ شده انجیل نازل بر عیسى (ع) آنها را استثناء کرده، چون بعد از آن که انجیل تورات را در شرایع و احکامش تصدیق کرد و بعضى از چیزها که در تورات حرام بود حلال کرد، قهراً عمل به سایر دستورات تورات یعنى عمل به غیر آن چه انجیل حلال کرده عمل به احکامى خواهد بود که خدا در انجیل نازل کرده و این خود روشن است‏.
به هرحال بعضی از آیات قرآن خالى از دلالت بر این معنا نیست که “تورات و انجیلى که عصر پیامبر در دست یهود و نصارا بوده، همه‏اش تحریف شده نبوده، بلکه پاره‏اى از مطالب آن همان تورات و انجیل واقعى بوده، که بر موسى و عیسى (ع) نازل شده، اما همۀ آنها آیاتى که از طرف خدا نازل شده باشد نبوده، بلکه دست خوش سقط و تحریف شده است”.
انجیل عیسی (ع) بر اساس آن چه در قرآن آمده است، کتابی آسمانی است که مشتمل بر مطالبی است که به عیسی (ع) وحی شده است، ولی آن چه که امروز به نام انجیل وجود دارد کتاب هایی است که بعد از عیسی (ع) توسط دیگران نوشته شده و هیچ یک انجیل عیسی (ع) نیست، هر چند ممکن است برخی مطالب آن از انجیل عیسی (ع) گرفته شده باشد.
و همان طور که مسیحی شناسان اذعان دارند تشخیص مطالب انجیل عیسی (ع) یا گفته های وی از آن چه دیگران افزوده اند، بر اساس منابع مسیحی ممکن نیست و راهی جز مراجعه به قرآن که “مهیمن” بر کتاب های الاهی است وجود ندارد.
به کتاب مسیح نوشته هامفری کارپنتر و کتاب سیمای محمد (ص) در تورات انجیل مراجعه شود.

(منبع : ترجمه تفسیر المیزان)

حسن خزّاز گفت: از امام رضا ( علیه السّلام ) شنیدم که فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
حسن گفت: عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟
فرمود: به خاطر دوستى‏شان با دشمنان ما و دشمنى‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
( صفات الشیعه ص 8 )


  با این بیان قرآن مى‏خواهد تا آن جا که ممکن است از تعصب آنها بکاهد و راه را براى نفوذ در اعماق جان شان هموار سازد.
۳٫ باید دانست همان طور که گفتیم خداى تعالى در انجیل تصدیق تورات و شرایع آن را نازل کرده، مگر بعضى از چیزهایى را که چون نسخ شده انجیل نازل بر عیسى (ع) آنها را استثناء کرده، چون بعد از آن که انجیل تورات را در شرایع و احکامش تصدیق کرد و بعضى از چیزها که در تورات حرام بود حلال کرد، قهراً عمل به سایر دستورات تورات یعنى عمل به غیر آن چه انجیل حلال کرده عمل به احکامى خواهد بود که خدا در انجیل نازل کرده و این خود روشن است‏.
به هرحال بعضی از آیات قرآن خالى از دلالت بر این معنا نیست که “تورات و انجیلى که عصر پیامبر در دست یهود و نصارا بوده، همه‏اش تحریف شده نبوده، بلکه پاره‏اى از مطالب آن همان تورات و انجیل واقعى بوده، که بر موسى و عیسى (ع) نازل شده، اما همۀ آنها آیاتى که از طرف خدا نازل شده باشد نبوده، بلکه دست خوش سقط و تحریف شده است”.
انجیل عیسی (ع) بر اساس آن چه در قرآن آمده است، کتابی آسمانی است که مشتمل بر مطالبی است که به عیسی (ع) وحی شده است، ولی آن چه که امروز به نام انجیل وجود دارد کتاب هایی است که بعد از عیسی (ع) توسط دیگران نوشته شده و هیچ یک انجیل عیسی (ع) نیست، هر چند ممکن است برخی مطالب آن از انجیل عیسی (ع) گرفته شده باشد.
و همان طور که مسیحی شناسان اذعان دارند تشخیص مطالب انجیل عیسی (ع) یا گفته های وی از آن چه دیگران افزوده اند، بر اساس منابع مسیحی ممکن نیست و راهی جز مراجعه به قرآن که “مهیمن” بر کتاب های الاهی است وجود ندارد.
به کتاب مسیح نوشته هامفری کارپنتر و کتاب سیمای محمد (ص) در تورات انجیل مراجعه شود.

(منبع : ترجمه تفسیر المیزان)

حسن خزّاز گفت: از امام رضا ( علیه السّلام ) شنیدم که فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
حسن گفت: عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟
فرمود: به خاطر دوستى‏شان با دشمنان ما و دشمنى‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
( صفات الشیعه ص 8 )


  
هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ هدایتى براى مردم بوده است. و فرقان یعنى قرآن را فرو فرستاد، از این جهت هم دانسته مى‏شود که مقصود از کتاب در اوّل آیه، همه کتاب است که در شب قدر بر قلب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است، یا همه احکام رسالت است، یا آثار ولایت است، که به سبب نازل شدن و فرود آمدن بر مقام سینه پیامبر گسترده شده است، و چون کتاب به
عبارات نفسى و لفظى به الفاظ کتاب الهى و اخبار قدسى و نبوى تعبیر مى‏شود، بنابراین فرقان مصدر است به معنى فرق گذاشته شدن و تفصیل داده شدن، یا به معنى فرق گذارنده و تفصیل دهنده (زیرا حق را از باطل و نیز کتب منزله را از غیر آن جدا ساخته است) و در اخبار زیادى، قرآن به همه کتاب تفسیر شده است، و فرقان به آیات محکمى که واجب است به آن عمل شود تفسیر شده است «1»، و این معنى به آنچه که ذکر کردیم، اشاره دارد. و پیش از این براى فرقان و قرآن شرح مبسوطى بیان داشتیم.
از آنچه که ذکر شد وجه تعبیر به تنزیل در تنزیل کتاب، و به انزال در انزال تورات و انجیل و فرقان استنباط مى‏شود، زیرا نزول کتاب از مقام اطلاق (به طور مطلق) به مقام تقیید (در قید کلمات و مناسبتها و حالات و ...) بود و لذا احتیاج به سختى کشیدن از طرف آن کسى بود که قابلیّت و استعداد آن را داشت که کتاب بر او نازل شود. به خلاف نزول تورات و انجیل و فرقان که آنها از مقام تقیید اجمالى به مقام تقیید تفصیلى نازل شده‏اند، پس محتاج به سختى کشیدن زیاد نبود، و لذا لفظ تنزیل را که دلالت بر مبالغه مى‏کرد نیاورد.

هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ هدایتى براى مردم بوده است. و فرقان یعنى قرآن را فرو فرستاد، از این جهت هم دانسته مى‏شود که مقصود از کتاب در اوّل آیه، همه کتاب است که در شب قدر بر قلب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است، یا همه احکام رسالت است، یا آثار ولایت است، که به سبب نازل شدن و فرود آمدن بر مقام سینه پیامبر گسترده شده است، و چون کتاب به
عبارات نفسى و لفظى به الفاظ کتاب الهى و اخبار قدسى و نبوى تعبیر مى‏شود، بنابراین فرقان مصدر است به معنى فرق گذاشته شدن و تفصیل داده شدن، یا به معنى فرق گذارنده و تفصیل دهنده (زیرا حق را از باطل و نیز کتب منزله را از غیر آن جدا ساخته است) و در اخبار زیادى، قرآن به همه کتاب تفسیر شده است، و فرقان به آیات محکمى که واجب است به آن عمل شود تفسیر شده است «1»، و این معنى به آنچه که ذکر کردیم، اشاره دارد. و پیش از این براى فرقان و قرآن شرح مبسوطى بیان داشتیم.
از آنچه که ذکر شد وجه تعبیر به تنزیل در تنزیل کتاب، و به انزال در انزال تورات و انجیل و فرقان استنباط مى‏شود، زیرا نزول کتاب از مقام اطلاق (به طور مطلق) به مقام تقیید (در قید کلمات و مناسبتها و حالات و ...) بود و لذا احتیاج به سختى کشیدن از طرف آن کسى بود که قابلیّت و استعداد آن را داشت که کتاب بر او نازل شود. به خلاف نزول تورات و انجیل و فرقان که آنها از مقام تقیید اجمالى به مقام تقیید تفصیلى نازل شده‏اند، پس محتاج به سختى کشیدن زیاد نبود، و لذا لفظ تنزیل را که دلالت بر مبالغه مى‏کرد نیاورد.